فرمانده هاى گردان گوش تا گوش نشسته بودند.
آمد تو، همه مان بلند شدیم.
سرخ شد، گفت: «بلند نشید جلوى پاى من.»
گفتیم: «حاجى!خواهش مى کنیم. اختیار دارید. بفرمایید بالا.»
باز جلسه بود.
ایستاده بود بیرون سنگر، مى گفت: «نمى آم. شماها بلند مى شید.»
قول دادیم بلند نشویم.
شهید خرازی